وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان

وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان
وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
آخرين مطالب
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان   ----------------------- وبلاگ حقوقی چرخ کاریان ///////  وکیل / وکالت / وکیل دادگستری / سایت حقوقی / مشاوره حقوقی و آدرس charkhkarian.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





اسلام زن را در مباحث مالی و اقتصادی آزاد گذاشته است. اسلام به شکل بی سابقه ای جانب زن را در مسائل مالی و اقتصادی رعايت کرده، از طرفی به زن استقلال و آزادی کامل اقتصادی داده و دست مرد را از مال و کار او کوتاه کرده و حق قيموميت در معاملات زن را از مرد گرفته و از طرف ديگر با برداشتن مسؤوليت تأمين بودجه خانوادگی از دوش زن، او را از هر نوع اجبار و الزامی برای دويدن به دنبال پول معاف کرده است.
علاوه بر آزادی اقتصادی زن در اموال خود، اسلام برای زن مهريه و نفقه قرار داده است؛ به اين علت که نيروی جسمانی او کم است و هم چنين قوای بدنش در اثر دوران بارداری و شيردهی و تربيت فرزند نيز کمتر می شود وپرداخت نفقه و مهريه بر مردان واجب است.يكی از مسلمات دين اسلام اينست كه مرد حقی به مال زن و كار زن ندارد، نه ميتواند به او فرمان دهد كه برای من فلان كار را بكن، و نه اگر زن كاری‏ كرد كه بموجب آن كار ثروتی به او تعلق ميگيرد مرد حق دارد كه بدون رضای زن در آن ثروت تصرف كند، و از اين‏ جهت زن و مرد وضع مساوی دارند.

و بر خلاف رسم معمول در اروپای مسيحی كه‏ تا اوايل قرن بيستم رواج داشت، زن شوهردار از نظر اسلام در معاملات و روابط حقوقی خود تحت قيمومت شوهر نيست، در انجام معاملات خود استقلال‏ و آزادی كامل دارد.
اسلام در عين اينكه به زن چنين استقلال اقتصادی در مقابل شوهر داد و برای شوهر هيچ حقی در مال زن و كار زن و معاملات زن‏ قرار نداد، آئين مهر را منسوخ نكرد، اين خود ميرساند كه مهر از نظر اسلام بخاطر اين نيست كه مرد بعدا از وجود زن بهره اقتصادی ميبرد و نيروی‏ بدنی او را استثمار ميكند، پس معلوم ميشود اسلام سيستم مهری مخصوص بخود دارد، قرآن كريم تصريح ميكند كه مهر " نحله " و عطيه است.

قرآن اين عطيه و پيشكشی را لازم ميداند، قرآن رموز فطرت‏ بشر را با كمال دقت رعايت كرده است و برای اينكه هر يك از زن و مرد نقش مخصوصی كه در طبيعت از لحاظ علائق دوستانه به عهده آنها گذاشته شده‏، فراموش نكند لزوم مهر را تأكيد كرده است. نقش زن اينست كه پاسخگوی‏ محبت مرد باشد، محبت زن خوب است بصورت عكس العمل محبت مرد باشد نه بصورت ابتدائی.
عشق ابتدائی زن، يعنی عشقی كه ازناحيه زن شروع بشود و زن بدون آنكه مرد قبلا او را خواسته باشد عاشق مردی‏ بشود، همواره مواجه با شكست عشق و شكست شخصيت خود زن است، بر خلاف‏ عشقی كه بصورت پاسخ به عشق ديگری در زن پيدا ميشود، اين چنين عشق نه‏ خودش شكست می‏خورد و نه به شخصيت زن لطمه و شكست وارد می‏آورد.

در قوانين اسلامی، نفقه نيز مانند مهر وضع مخصوصی‏ بخود دارد و نبايد با آنچه در دنيای غير اسلامی ميگذشته يا ميگذرد يكی‏ دانست. اگر اسلام به مرد حق ميداد كه زن را در خدمت خود بگمارد و محصول كار و زحمت و بالاخره ثروتی كه زن توليد ميكند مال خود بداند، علت و فلسفه‏ نفقه دادن مرد به زن روشن بود، زيرا واضح است اگر انسان، حيوان يا انسان ديگری را مورد بهره‏برداری اقتصادی قرار دهد ناچار است مخارج زندگی‏ او را نيز تأمين كند.اگر گاريچی به اسب خود كاه و جو ندهد آن اسب‏ برای او باركشی نمی‏كند.
اما اسلام چنين حقی برای مرد قائل نيست. به زن حق داد مالك شود.تحصيل ثروت كند و بمرد حق نداده در ثروتی كه بهاو تعلق دارد تصرف كند و در عين حال بر مرد لازم دانسته كه بودجه خانواده‏ را تأمين كند، مخارج زن و فرزندان و نوكر و كلفت و مسكن و غيره را بپردازد.

چرا و به چه علتی؟ متأسفانه غرب مابها به هيچ وجه حاضر نيستند درباره اين امور ذره‏ای‏ فكر كنند، چشمها را بروی هم ميگذارند و عين انتقاداتی را كه غربيان بر سيستمهای حقوقی خودشان ميكنند، و البته آن انتقادات صحيح هم هست، اينها در مورد سيستم حقوقی اسلام ذكر ميكنند. واقعا اگر كسی بگويد نفقه زن در غرب تا قرن نوزدهم چيزی جز جيره خواری‏ و نشانه بردگی زن نبوده است راست گفته است، زيرا وقتی كه زن موظف‏ باشد مجانا داخله زندگی مرد را اداره كند و حق مالكيت نداشته باشد نفقه‏ای كه باو داده ميشود از نوع جيره‏ای است كه به اسير يا علوفه‏ای است‏ كه بحيوانات باركش داده ميشود.

اما اگر قانون به خصوصی در جهان پيدا شود كه اداره داخله زندگی مرد را به عنوان يك وظيفه لازم از دوش زن بردارد و به او حق تحصيل ثروت و استقلال‏ كامل اقتصادی بدهد، در عين حال او را از شركت در بودجه خانوادگی معاف‏ كند، ناچار فلسفه ديگری در نظر گرفته و بايد در اطراف آن فلسفه تأمل‏ كرد. اسلام در هزار و چهارصد سال پيش اين قانون را گذراند و گفت "«للرجال‏ نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن، نساء، 32» مردان را از آنچه كسب‏ ميكنند و بدست می‏آورند بهره‏ای است و زنان را از آنچه كسب می‏كنند و بدست می‏آورند بهره‏ای است. قرآن مجيد در آيه كريمه همانطوری كه مردان را در نتايج كار و فعاليتشان‏ ذی حق دانست زنان را نيز در نتيجه كار و فعاليتشان ذی حق شمرد.

در آيه ديگر فرمود " «للرجال نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون و للنساء نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون، نساء 7». يعنی مردان را از مالی‏ كه پدر و مادر و يا خويشاوندان بعد از مردن خود باقی ميگذارند بهره‏ای‏ است و زنانرا هم از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود باقی مي گذارند بهره‏ای است.
اين آيه حق ارث بردن زن را تثبيت كرد. عرب جاهليت‏ حاضر نبود به زن ارث بدهد، اما قرآن كريم اين حق را برای زن تثبيت كرد. انگيزه‏ای كه سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادی بدهد جز جنبه‏های‏ انسانی و عدالت دوستی و الهی اسلام نبوده.

اسلام با اين‏ دو آيه انقلاب عظيم اجتماع بوجود آورد، اما آرام و بی ضرر و بی خطر. اسلام زن را از بندگی و بردگی مرد در خانه و مزارع و غيره رهانيد و با الزام مرد به تامين بودجه اجتماع خانوادگی، هر نوع اجبار و الزامی را از دوش زن برای تأمين مخارج خود و خانواده برداشت، زن از نظر اسلام در عين‏ اينكه حق دارد طبق غريزه انسانی به تحصيل ثروت و حفظ و افزايش‏آن بپردازد، طوری نيست كه جبر زندگی، او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زيبائی را كه هميشه با اطمينان خاطر بايد همراه باشد از او بگيرد.

از نظر اسلام فرضا زن دارای ثروت هنگفتی بوده و چندين برابر شوهر دارائی داشته باشد، ملزم‏ نيست در اين بودجه شركت كند. شركت زن در اين بودجه، چه از لحاظ پولی‏ كه بخواهد خرج كند و چه از لحاظ كاری كه بخواهد صرف كند، اختياری و وابسته به ميل و اراده خود اوست.
از نظر اسلام با اينكه بودجه زندگی زن جزء بودجه خانوادگی و بر عهده مرد است، مرد هيچگونه تسلط اقتصادی و حق بهره برداری از نيرو و كار زن‏ ندارد، نمی‏تواند او را استثمار كند، نفقه زن از اين جهت مانند نفقه‏ پدر و مادر است كه در موارد خاصی بر عهده فرزند است، اما فرزند در مقابل اين وظيفه كه انجام ميدهد هيچگونه حقی از نظر استخدام پدر و مادر پيدا نميكند.حقيقت اينست كه اسلام نخواسته بنفع زن و عليه مرد، يا بنفع مرد و عليه زن قانونی وضع كند. اسلام نه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد.

اسلام در قوانين خود سعادت مرد و زن و فرزندانيكه بايد در دامن آنها پرورش يابند و بالاخره سعادت جامعه بشريت را در نظر گرفته است. اسلام‏ راه وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه بشريت را به سعادت، در اين‏ می‏بيند كه قواعد و قوانين طبيعت و اوضاع و احوالی كه بدست توانا و مدبر خلقت به وجود آمده ناديده گرفته نشود.
اسلام در قوانين خود اين قاعده را همواره‏ رعايت كرده است كه مرد مظهر نياز و احتياج و زن مظهر بی نيازی باشد، اسلام مرد را بصورت خريدار و زن را به صورت صاحب كالا ميشناسد، از نظر اسلام در وصال و زندگی مشترك زن و مرد، اين مرد است كه بايد خود را بعنوان بهره‏گير بشناسد و هزينه اين كار را تحمل كند.
زن و مرد نبايد فراموش كنند كه در مسئله عشق از نظر طبيعت دو نقش جداگانه به عهده آنها واگذار شده است. ازدواج هنگامی پايدار و مستحكم و لذت بخش است كه زن‏ و مرد در نقش طبيعی خود ظاهر شوند.

علت ديگر كه برای لزوم نفقه زن بر مرد در كار است اينست كه مسؤوليت‏ و رنج و زحمات طاقت فرسای توليد نسل از لحاظ طبيعت بعهده زن گذاشته‏ شده است، آنچه در اين كار از نظر طبيعی بعهده زن گذاشته شده است، آنچه در اين كار از نظر طبيعی به عهده مرد است يك عمل لذت بخش آنی بيش‏ نيست، اين زن است كه بايد اين بيماری ماهانه را (در غير ايام كودكی و پيری) تحمل كند، سنگينی دوره بارداری و بيماری مخصوص اين دوره را به عهده بگيرد، سختی زايمان و عوارض آن را تحمل نمايد، كودك را شير بدهد و پرستاری كند. اينها همه از نيروی بدنی و عضلانی زن ميكاهد، توانائی او را در كار و كسب كاهش می‏دهد.

اين ها است كه اگر بنا بشود قانون، زن و مرد را از لحاظ تأمين بودجه زندگی در وضع مشابهی قرار دهد و به حمايت زن بر نخيزد، زن وضع رقت باری پيدا خواهد كرد. و همين‏ها سبب شده كه در جاندارانی‏ كه بصورت جفت زندگی ميكنند جنس نر همواره به حمايت جنس ماده برخيزد او را در مدت گرفتاری توليد نسل در خوراك و آذوقه كمك كند. بعلاوه زن و مرد از لحاظ نيروی كار و فعاليتهای خشن توليدی و اقتصادی‏ مشابه و مساوی آفريده نشده‏اند.
اگر بنای بيگانگی باشد و مرد در مقابل زن‏ قد علم كند و به او بگويد ذره‏ای از درآمد خودم را خرج تو نمی‏كنم هرگز زن‏ قادر نيست خود را به پای مرد برساند. گذشته از اينها و از همه بالاتر اينكه احتياج زن به پول و ثروت از احتياج مرد افزونتر است، تجمل و زينت جزؤ زندگی زن و از احتياجات‏ اصلی زن است آنچه يك زن در زندگی معمولی خود خرج تجمل و زينت و خودآرائی می‏كند برابر است با مخارج چندين مرد. ميل به تجمل به نوبت ثروت زن بمراتب از مرد افزونتر است.

به علاوه، زن باقی ماندن زن، يعنی باقی ماندن جمال و نشاط و غرور در زن‏ مستلزم آسايش بيشتر و تلاش كمتر و فراغ خاطر زيادتری است. اگر زن‏ مجبور باشد مانند مرد دائما در تلاش و كوشش و در حال دويدن و پول‏ درآوردن باشد، غرورش در هم ميشكند، چين‏ها و گره‏هائی كه گرفتاريهای‏ مالی به چهره و ابروی مرد انداخته است در چهره و ابروی او پيدا خواهد شد.بديهی‏ است زنی كه آسايش خاطر ندارد فرصتی نخواهد يافت كه بخود برسد و مايه‏ سرور و بهجت مرد نيز واقع شود.
به همین دلیل نه تنها مصلحت زن، بلكه مصلحت مرد و كانون خانوادگی نيز در اينست كه زن از تلاشهای اجباری خرد كننده معاش معاف باشد.

اسلام انواع و اقسام ارتباطات مالى و اقتصادى را براى زن بلامانع دانسته و براى او استقلال و آزادى كامل داده تا بتواند در اموال شخصى خود هرگونه دخل و تصرف نمايد و بدون اينكه كسب و موافقت شوهر لازم باشد، اعم از اينكه آن اموال قبل از ازدواج بدست آمده باشد و يا بعد از آن، از راه كسب و كار بدست آمده باشد و يا از راه ارث و امثال آن بدست آمده باشد. قرآن كريم نسبت به منابع دارايى زن در همه آنها براى زن استقلال و مالكيت تام داده است.

الف- كار و دستمزد: قرآن كريم به خلاف دوران جاهليت كه براى زن هيچ گونه حق كار و دستمزد قائل نبودند تمام دست‏رنج او را پدر يا شوهرش تصاحب مى‏كرد. اعلان مى‏دارد زنان مانند مردان مالك بهره كار و زحمت‏شان مى‏باشد.

ب- مهر: در جاهليت مهر نيز به زنان تعلق نمى‏گرفت، و اگر در بعض قبايل چيزى شبيه مهر مرسوم بود در واقع قيمت زن بود كه اوليآء زن آن را تصاحب مى‏كردند، اما قرآن با صراحت و قاطعيت دستور مى‏دهد كه به زنانتان مهرشان را بدهيد «و آتوالنسآء صدقاتهن نحلة» (نساء،4).

ج- ارث: در عصر جاهليت زن هيچ‏ گونه سهم از ارث نداشت. اعراب زنان و دختران را لايق ارث‏برى نمى‏دانستند و مى‏گفتند: لايرثنا الا من يحمل السيف و يحمى البيضة، يعنى آن كسى كه نمى‏تواند شمشير كشد و از قبيله دفاع كند نبايد ارث برد، تنها پسران و در نبود آنها برادران و يا مردان فاميل وارث متوفى بود.
اين منحصر به اعراب نبوده در قوانين قديم هندى و ژاپنى و رومى و يونانى و ايرانى بيعيضهايى ناروا در مسأله ارث زياد وجود داشته است. اما قرآن كريم بر همه اين باورها و اعتقادات و قوانين ظالمانه خط بطلان كشيده و اعلان مى‏دارد مردان سهمى از اموالى كه پدر و مادر و نزديكان بجاى مى‏گذارند دارند، و زنان هم سهمى، خواه كم باشد يا زياد، بنابراين هيچ‏يك حق ندارند سهم ديگرى را غصب بكند. (سوره نساء آیه 7)

در نتيجه اسلام توجه خاص بحقوق مالى و اقتصادى زن نموده است، با مقايسه اجمالى بين قانون اسلام و قوانين به اصطلاح دنياى متمدن غرب مى‏توان گفت برخلاف تصور عده‏اى حدود و اختيارات زن، آزادى و استقلال او در انجام امور مالى و روابط حقوقى و اقتصادى در شريعت و نظام اسلام و قانون قرآن به مراتب وسيعتر و بيشتر از آن مرزهايى است كه در نظامهاى حقوقى كشورهايى مدعى تمدن براى زن شناخته شده است.

برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





: مرتبه
[ برچسب:, ] [ ] [ چرخکاریان ( وکیل پایه یک دادگستری ) ]
درباره وبلاگ

خوش آمدید ........................................ قبول وکالت در کلیه دعاوی حقوقی ، کیفری ، ثبت و... ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, در کلیه محاکم استان تهران ، البرز و یزد ..............................................
ترمينولوژي حقوق
امکانات وب
وب سايت حقوقدانان جوان ايران

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 264
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

موسسه حقوقی چرخ کاریان

این صفحه را به اشتراک بگذارید